۱۳۹۹ مرداد ۹, پنجشنبه

شبِ پنجاه و ششم

حکایات روایت شده در این قسمت:


  • باقیِ حکایتِ ملک نعمان و فرزندانِ او، شرکان و ضوء المکان

  • خواسته: دارایی

در روایتِ داستانِ شبِ پنجاه و ششم، عباراتِ بیع و شری و  معاذ الله را به ترتیب خرید و فروش و پناه بر خدا خواندم. همچنین جمله‌یِ "... با او بگوید که برادرت در شهر قدس نزار و رنجور است و در نزد من بود. او را در خانه‌یِ خود گذاشتم که شربت و دارو بخورد."  را کوتاه کرده و چنین خواندم: "... با او بگوید که برادرِ نزار و رنجورت را در شهرِ قدس به خانه‌یِ خود گذاشتم که شربت و دارو بخورد."