۱۳۹۸ مهر ۱۳, شنبه

شبِ سی و دوم - بخشِ یکم

حکایات روایت شده در این قسمت:


  • باقیِ حکایتِ خیاط و احدب و یهودی و مباشر و نصرانی
  • باقیِ حکایتِ شیخِ خاموش و برادرانش
  • باقیِ حکایتِ بی گوش
  • حکایتِ لب بریده

کریاس: درگاه
ابریق: آفتابه
مکحله: سرمه دان
منقاش: موچین، خارچین

حکایتِ خیاط و احدب و یهودی و مباشر و نصرانی در این شب به پایان میرسد، اما شهرزاد حکایتی تازه آغاز میکند. برایِ جلوگیری از طولانی(تر) شدنِ این قسمت، تصمیم گرفتم که حکایاتِ این شب را در دو بخش ضبط و پخش کنم، و برای پایانِ بخشِ یکم، جملاتِ زیر را به انتهایِ این بخش افزودم:
چون شهرزاد حکایت به انجام رسانید، خواهرِ کهترش، دنیازاد، گفت: "ای خواهر! طرفه حکایتی گفتی." و آن شب، خواب به چشمانِ مَلِک راه نمی یافت. پس، شهرزاد بر آن شد که حکایتی تازه آغازد.